شکاک دفتر مجازی می گوید: “ما نمی توانیم به طور کامل از راه دور برویم ، زیرا سرسختی ارتباط شخصی بسیار مهم است.” این نظریه می گوید که مکالمات آب سردتر و برخورد با آسانسور بر پیوند احساسی می افزاید. تصادف شاد گوش دادن به مکالمه ای را که در آن چیزی برای اضافه کردن دارید یا چیزی را روی صفحه همکاران می بینید ، به آن اضافه کنید و این مورد برای بازگرداندن افراد به یک ساختمان ایجاد شده است.
البته آنچه نادیده گرفته می شود این است که در هر ساختمانی با بیش از 200 فوت مربع فضا ، شما فقط به بخش کوچکی از افرادی که در آنجا کار می کنند برخورد می کنید. اگر آنها در طبقه دیگری یا در آن طرف خیابان باشند ، ممکن است در کشوری دیگر به خاطر همه بدبینی هایی که اتفاق می افتد باشند.
[I recently talked with a CEO who was incensed by the stories (hyped by the media) of people who had finagled their way to two full-time jobs while working remotely. Apparently, if you spend a lot of time managing your calendar, faking your zoom calls and living in fear, you can get away with it for a while. Perhaps one in a thousand workers pulls this off. Better to worry about embezzlers, I think, because if someone is focused enough to pull off the two-job trick, they’re probably aware that all of this energy is better spent in other ways. But I digress…]
چالش واقعی کار از راه دور این نیست که به نحوی سرگیجه مرموز تصادفات جادویی دفتر را از بین ببرد. مشکل این است که ایجاد ارتباطات به صورت دیجیتالی به ثبت نام و تلاش نیاز دارد. اگر این کار را با قصد انجام دهیم ، در واقع کار می کند بهتربه
ما می توانیم در اسناد مشترک با افرادی که هرگز قادر به ملاقات رو در رو نیستیم ، در زمان واقعی همکاری کنیم.
ما می توانیم یک جلسه طوفان فکری فوری شش دقیقه ای داشته باشیم و آن را به یک سند مشترک رونویسی کنیم-در هر زمان ما جرات داریم افراد مناسب را به سکوی مناسب دعوت کنیم و بگوییم “برو”.
هنگامی که گیر می کنیم می توانیم صفحه ای را به اشتراک بگذاریم و می توانیم آن را نه با نزدیکترین فرد ، بلکه با بهترین فرد به اشتراک بگذاریم.
و بله ، ما عمداً می توانیم پنج دقیقه استراحت کنیم تا به صورت تک به تک با فردی در محل کار در مورد چیز خاصی صحبت نکنیم.
جادوی واقعی ارتباطات در دفتر این بود که ما بدون هیچ تلاشی این ارتباطات را داشتیم. اینطور نیست که آنها بهتر بودند ، بلکه این بود که بدون زحمت بودند.
اما آنها برای همه به یک شکل کار نمی کردند. آنها اغلب نقش ها و امتیازات موقعیت را تقویت می کردند. آنها به طور ناهموار توزیع شده بودند و معمولاً در زمان نیاز به آنها ظاهر نمی شد. همه اینها باعث ایجاد استرس جدیدی برای بسیاری از افراد شده است.
نه ، ما پیراشکی را تقسیم نمی کنیم. اما اگر تلاش کنیم ، می توانیم بیش از این به اشتراک بگذاریم.