وعده بازاریابی درونگرا فریبنده ای است که کسب و کارهای مختلف را به خود جذب می کند، اما تعداد کمی از تلاش های لازم برای موفقیت را درک می کنند. پس از چند پست وبلاگ، آنها شعله ور می شوند و غر می زنند: “ما بازاریابی محتوا را امتحان کردیم، اما واقعا برای ما کار نکرد.” من همیشه این را از مشتریان احتمالی می شنوم.
و من آن را دریافت می کنم. صاحبان مشاغل نسبت به انجام سرمایهگذاری که ممکن است نتیجه نگیرد، تردید دارند، بنابراین محتاط میشوند و در اولین نشانهای که نشان میدهد پول خود را هدر میدهند، آماده هستند تا از کار خارج شوند.
راستش، آنها احتمالا هستند هدر دادن پول یک اپیدمی از بازاریابی محتوای نیمه دل در آنجا وجود دارد که به کل فلسفه ورودی نام بدی داده است.
بنابراین وقتی می شنوم که مشتریان بالقوه می گویند که بازاریابی محتوا را امتحان کرده اند اما نتیجه ای ندیده اند، اینگونه پاسخ می دهم.
چرا تلاشهای بازاریابی محتوای شما ممکن است علامت خود را از دست داده باشد؟
بازاریابی محتوا چیز جدیدی نیست. ایده ها برای دهه ها وجود داشته اند. در این مرحله، هیچ شغل حرفه ای با وبلاگ، ترافیک موتورهای جستجو یا رسانه های اجتماعی ناآشنا نیست.
به نظر من مشکل این است که بسیاری از مردم هدف واقعی بازاریابی محتوا را اشتباه متوجه شده اند – و بنابراین تلاش های گذشته خود را از دست داده اند.
به وبلاگهای اکثر شرکتها بروید و محتوای کرکی و خودسرانه پیدا خواهید کرد: تصاویری از روز پاکسازی آنها در پارک محلی، مقالاتی به سبک انتشار مطبوعاتی درباره تبلیغات و برندگان کارمند ماه.
یا مملو از محتوایی است که مشتق شده و شبیه هزاران مقاله دیگر در اینترنت است.
برای من جای تعجب نیست که این نوع محتوا نتوانسته مشتری جذب کند.
تلاش غیر قابل توجه، نتایج غیر قابل توجه
با بیشتر چیزها در زندگی، نتایج شما با تلاش های شما مطابقت دارد. همانطور که گفته می شود، “شما آنچه را که در آن قرار می دهید از آن بیرون می آورید.” اینجا هم همینطوره
وقتی شرکتها در گذشته به من در مورد هجومهایشان در بازاریابی محتوا میگویند، تعجب نمیکنم که برای آنها کارساز نبود.
«ما بازاریابی محتوا را امتحان کردیم…»
اگر شما یکی از آن کسبوکارهایی هستید که بازاریابی محتوایی را «آزموده» کردهاید، فقط برای دیدن نتایج پایینتر از سطح، شرط میبندم که از آن چه در آن استفاده کردهاید، نتیجه گرفتهاید.
این به چند دلیل بسیار رایج اتفاق می افتد، و من ده ها شرکت را دیده ام که به دلیل همین چند اشتباه شکست می خورند.
1. هیچ مالک مشخصی برای بازاریابی محتوای شما وجود نداشت. اگر بازاریابی محتوا چیزی است که به مسئولیتهای دیگر ربط پیدا میکند، به حاشیه میرود. شما نمی توانید از شخصی که قبلاً شغل تمام وقت دارد بخواهید که یک استراتژی بازاریابی محتوای کامل تولید و اجرا کند. این به خودی خود یک شغل تمام وقت است. هک، ممکن است بیشتر از یک شغل تمام وقت باشد.
2. با خیال راحت بازی کردی از نظر من، بازاریابی محتوا به معنای آموزش دادن به مشتری است. این در مورد ایجاد اعتماد و شفافیت است تا خریداران بالقوه شما بتوانند به اطلاعاتی که برای تبدیل شدن به مشتری نیاز دارند دسترسی داشته باشند. این بدان معنی است که شما باید به موضوعات خاردار بپردازید. این به این معنی است که شما باید صداقت را به جای پیشنهاد فروش ارائه دهید. وقتی به کسبوکارها میگوییم که باید ایرادات و کاستیهای خاص محصولات خود را به خریداران خود بگویند، برخی پلک میزنند و تصمیم میگیرند که ایمن باشند و کل تلاش را کاهش دهند.
3. چارچوب نداشتی اگر برنامه ای نداشته باشید، خیلی دور نمی شوید. یک چارچوب به شما ساختار و معیارهایی می دهد. بدون آن، شما حدس و گمان و ناسازگاری دارید – که می تواند به سرعت منجر به ناامیدی شود.
4. شما یک آژانس زیرمجموعه استخدام کردید تا محتوای شما را برای شما تولید کند. دلیلی که دیدم اکثر طرحهای بازاریابی محتوا با شکست مواجه میشوند این است که کسبوکارها آژانسها یا فریلنسرهایی را که آمادگی کافی ندارند استخدام میکنند تا این کار را برای آنها انجام دهند. این در ابتدا ایده خوبی به نظر می رسد، اما نتایج تقریباً همیشه ضعیف هستند. این افراد خارجی گاهی اوقات همان محتوای بی مزه و مشتق را تولید می کنند که به نظر همه افراد در صنعت شما می رسد – اما شبیه شما نیست. محتوا فقط با خریداران طنین انداز نمی شود و رهبران کسب و کار سر خود را می خارند و متعجب می شوند که چگونه این همه پول پرداخت کرده اند و اینقدر کم دریافت کرده اند.
“… اما برای ما کار نکرد.”
اینجا هم چیزی برای باز کردن بسته بندی وجود دارد. یعنی چی برات کار نکرد؟ چگونه برای اندازه گیری موفقیت برنامه ریزی کردید؟
هر ابتکار بازاریابی برای ارزیابی نیاز به اندازهگیری دارد و آن اندازهگیریها نیاز به زمینه دارند تا معنی داشته باشند.
به همین دلیل است که میبینم به مشتریانمان کمک میکنم تا آنچه را که فکر میکنند در مورد بازاریابی درونگرا میدانند، بیاموزند.
اشتباهاتی که رهبران کسب و کار در استراتژی های بازاریابی محتوای خود مرتکب می شوند
اشتباه اول: تمرکز بر معیارهای اشتباه
قیف ورودی ایده قانعکنندهای است: اگر ترافیک کافی به سایت خود داشته باشید، درصدی از آن ترافیک به سرنخ و درصدی از آن سرنخها به فروش تبدیل میشود.
بنابراین مردم تصور می کنند ترافیک بیشتر برابر با فروش بیشتر است.
لازم نیست. در حالی که ترافیک ارگانیک مهم است، می تواند یک معیار بیهوده باشد که شما را از مهم ترین اهداف منحرف می کند.
این را تصور کنید:
- مقاله A هر ماه 10000 بازدید دارد و 10 مشتری جذب می کند.
- مقاله B هر ماه 2000 بازدید دارد و 20 مشتری جذب می کند.
- مقاله C ماهانه 500 بازدید دارد و 50 مشتری جذب می کند.
اغلب، شرکتها به دنبال ماده A هستند و تلاش خود را برای محتوای پربازدید میکنند که در نهایت بازدیدکنندگان را به مشتری تبدیل نمیکند.
که ما را به اشتباه دوممان سوق می دهد.
اشتباه دوم: عدم مشارکت در فروش
رویکرد ورودی فقط یک رویکرد بازاریابی نیست. در واقع، اگر آن را فقط به بازاریابی محدود کنید، نتایج خود را کاهش می دهید. ورودی به همان اندازه که در مورد بازاریابی است، به فروش نیز مربوط می شود.
ببینید، اگر تیم فروش خود را درگیر بازاریابی محتوای خود نکنید، به احتمال زیاد کتابخانه ای از محتوای نوع A را تولید خواهید کرد. بازاریابان عاشق این هستند که درباره دسترسی خود به خود ببالند، و چه چیزی دلگرم کننده تر از هزاران بازدیدکننده سایت است؟
تیم فروش تیم بازاریابی شما را به زمین بازمی گرداند. از آنجایی که نمایندگان فروش شما هر روز از مشتریان واقعی می شنوند، آنها سؤالاتی را که مشتریان بالقوه شما می پرسند را می دانند. آنها می دانند که چرا ماده C سرمایه گذاری بهتر در زمان تیم شما است.
وعده بازاریابی محتوا
ببینید، من میدانم که شرکتها به دلایل مختلف بازاریابی محتوا را شروع میکنند. اما در بیشتر موارد، هدف افزایش درآمد است. شناخت برند عالی است، اما برای اکثر مشاغلی که من با آنها کار می کنم، تنها در صورتی مهم است که به فروش در انتهای دیگر قیف تبدیل شود.
وقتی می شنوم که رهبران کسب و کار به من می گویند که بازاریابی محتوا برای آنها کارساز نبوده است، اغلب به این دلیل است که آنها معیارهای تشخیص نام تجاری (ترافیک ارگانیک، تعامل رسانه های اجتماعی و غیره) را دنبال می کردند – و احتمالاً با آنها کار می کردند. یک آژانس غیراستاندارد یا خودشان در تلاش ناسازگار هستند.
جای تعجب نیست که نتایج محقق نشد.
برای اینکه بازاریابی محتوا را به درستی انجام دهیم، باید دوباره خود را با اهداف واقعی که مهم هستند آشنا کنیم، کارمندان خود را برای تعالی آموزش دهیم – و برای تعهد بلندمدت آماده باشیم.
هر چیزی کمتر نتیجه ای کمتر از هموطنان خواهد داشت.