نه صرفاً در کلاس درس، بلکه در هر جایی که امیدواریم اطلاع رسانی، الهام بخشیدن یا آموزش دهیم:
ثبت نام را فرض کنید. یا کسی متعهد به یادگیری است یا نیست. در حالی که بسیاری از موقعیتها افراد را در جایی قرار میدهند که مجبور به حضور در آن هستند (شکل الف: یادگیری حساب در مدرسه ابتدایی)، اگر مردم اهمیتی ندهند، تقریباً غیرممکن است که خوب تدریس کنیم. اگر افراد ثبت نام نکرده باشند، اولین کار تغییر آن است. اگر نگران این هستید که آنها کلیک کنند یا دور شوند، انجام کار خوب دشوار است.
نیت خوب را فرض کنید این پسر عموی ثبت نام است. اگر نگران این هستید که کسی قصد دارد از هوش مصنوعی برای نوشتن مقاله استفاده کند، به راحتی می توانید تمام وقت خود را صرف ساختن دیوار به جای پل کنید.
ترس را فرض کنید یادگیری تغییر ایجاد می کند و تغییر ترسناک است. علاوه بر این، ما برای مدت کوتاهی قبل از اینکه بفهمیم ناتوان هستیم… می دانیم که کاری می توان انجام داد، اما نمی دانیم چگونه آن را انجام دهیم (هنوز). وقتی شک دارید، به دنبال ترس باشید.
فقدان زمینه را فرض کنید. دلیل اینکه شما چیزی را “می دانید” این است که آن را می دانید. شما متوجه می شوید که چه چیزی قبلاً آمده است، چه چیزی در کنار آن است، چگونه کار می کند، زبان رشته شما چیست (هم کلمات و هم مفاهیم). اگر چیز جدیدی را آموزش می دهید، نمی توانید مطمئن باشید که این موضوع برای آنها درست است. زمان بیشتر در مورد زمینه و زمان کمتر برای نکات و نکات مهم شرایط را برای درک ایجاد می کند.
اتصال را فرض کنید. برخی دوست دارند باور کنند که یادگیری را می توان به تنهایی، در یک برج، با یک لپ تاپ انجام داد. اما در واقع، تا زمانی که با افراد یا سیستمهای دیگر تعامل نداشته باشیم، تنها کاری که انجام دادهایم جذب بوده است، هنوز متوجه نشدهایم.